سید جابر موسوی راد
چکیده
بحث از معنای زندگی یکی از دغدغههای اساسی بشر امروز است. هایدگر اگرچه که بهطور مستقیم به این بحث نپرداخته، اما از میان آراء و نظریاتش میتوان به دیدگاه وی در این رابطه پی برد. وی بشر امروز را بیخانمان و دچار نیهیلیسم وجودی میداند. وی راهحل خود را ابتدا بازگشت به وجود و زندگی اصیل خودمختار میداند و در دوره دوم عمر خود برای معنابخشیدن ...
بیشتر
بحث از معنای زندگی یکی از دغدغههای اساسی بشر امروز است. هایدگر اگرچه که بهطور مستقیم به این بحث نپرداخته، اما از میان آراء و نظریاتش میتوان به دیدگاه وی در این رابطه پی برد. وی بشر امروز را بیخانمان و دچار نیهیلیسم وجودی میداند. وی راهحل خود را ابتدا بازگشت به وجود و زندگی اصیل خودمختار میداند و در دوره دوم عمر خود برای معنابخشیدن به زندگی، بحث احترام به طبیعت و پرهیز از غلبه تکنولوژی ابزاری بر زندگی انسان را مطرح میکند. ضعف اساسی دیدگاه وی غفلت از غایت زندگی انسان است؛ غایتی که میتواند به زندگی انسان معنا ببخشد؛ اما دین با ترسیم غایت و سعادتی جاودان برای انسان، وی را بهسوی زندگی رهنمون میسازد که میتواند به اوج معناداری برسد.روش این پژوهش توصیفی – تحلیلی است.
سید جابر موسوی راد
چکیده
پل تیلیخ خداوند را نه یک وجود، بلکه خود وجود و اساس وجود میداند و بر اساس این فرض که خداوند کاملا متعالی و فراتر از بشر است، امکان هرگونه سخن گفتن حقیقی از خداوند را منتفی میداند؛ وی صفات و اسمائی را که به خداوند نسبت داده میشود، صرفاً نمادهایی میداند که اشارهی حقیقی به خداوند نداشته و تنها راههایی برای مواجهه با امر قدسی هستند. ...
بیشتر
پل تیلیخ خداوند را نه یک وجود، بلکه خود وجود و اساس وجود میداند و بر اساس این فرض که خداوند کاملا متعالی و فراتر از بشر است، امکان هرگونه سخن گفتن حقیقی از خداوند را منتفی میداند؛ وی صفات و اسمائی را که به خداوند نسبت داده میشود، صرفاً نمادهایی میداند که اشارهی حقیقی به خداوند نداشته و تنها راههایی برای مواجهه با امر قدسی هستند. در سنت عرفان اسلامی نیز عارفانی چون امام خمینی دیدگاهی خاص پیرامون کیفیت سخن گفتن از خداوند دارند که باید به صورت مستقل در ضمن زبان دین بررسی شود؛ این دیدگاه از جهاتی به دیدگاه پل تیلیخ شباهت داشته و از جهاتی هم با آن متمایز است؛ امام خمینی معتقد است مرحلهی غیب الغیوب ذات الهی، کاملا متعالی و فراتر از بشر است و بشر در این مرحله، هیچ صفتی را نمیتواند به خداوند نسبت دهد؛ در عین حال، تنزّه الهی مانع این نمیشود که انسان بتواند در مقام واحدی، راجع به خداوند سخن گفته و تمام صفات و اسماء کمالی را به خداوند نسبت دهد. این مقاله با هدف مقایسهی بین دیدگاه پل تیلیخ و نظریهی عرفانی امام خمینی پیرامون زبان دین، ضمن استفاده از روش تحلیلی و تطبیقی، وجوه اشتراک و تفاوت این دو نظریه را بررسی کرده و نهایتاً برتریها و مزایای دیدگاه عرفانی امام خمینی نسبت به دیدگاه پل تیلیخ را نشان میدهد.